راستین جونراستین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

پسر کوچولوی مامان و باباش

ختنه

عشقم .ما در روز 6 اسفند 92 تصمیم گرفتیم که شما رو ختنه کنیم .این عکسی رو هم که برات گذاشتم عکسیه که تو مطب بعد از بی حسی از شما گرفتم.گل مامان اون روز خیلی گریه کردی.مامانی دل نداره اون اشکای قشنگتو ببینه.ختنه ات مبارکت باشه. ...
18 فروردين 1393

شب ده

عشق مامان وقتی ده روزت شد بابا حاجی زحمت کشیدند و بر ای شما یه مهمونی ترتیب دادند.خیلی خوش گذشت.دستشون درد نکنه. عکسات تو اون شب.{یه عکسی که اون شب با بارمان جون پسر عموت گرفتی هم برات گذاشتم.} ...
15 فروردين 1393

زردی

کوچولوی من :وقتی سه روزه بودی متوجه شدیم که زردی داری دکتر تشخیص داد که باید دو روز زیر دستگاه باشی برای همین بابایی زحمت کشید دستگاه رو اورد خونه تا تو راحت باشی و از فضای بد بیمارستان در امن لاشی.و ما تو رو تا دو روز زیر دستگاه نگه داشتیم و برای اینکه نور اذیتت نکنه چشمای قشنگتو بستیم. اینم عکسش ...
15 فروردين 1393

تولد

از روز به دنیا اومدنت برات بگم.من به همراه بابایی  و خاله معصومه از ساعت 7 رفتیم بیمارستان تامنو برای عمل آماده کنند.حوالی ساعت 9 بود که منو برای رفتن به اتاق عمل صدا زدند اون موقع دیگه بقیه هم خودشونو رسونده  بودند به بیمارستان.خوشگل مامان شما ساعت 9 و 35 به دنیا اومدی.وزنت 2900 گرم.و قدت هم 50 راستی گلم تولدت مصادف بود با آغاز سال میلادی یعنی 1|1|2014 اینم از عکسای روز اولت تو بیمارستان ...
15 فروردين 1393

حاملگی پر خطر

فرشته کوچولوی من :اینو باید بهت بگم که حاملگی مامان جزء حاملگی های پر خطر محسوب میشد.برای اینکه من و بابایی زوج مینور بودیم و خطر به دنیا اومدن نوزاد ماژور وجود داشت.برای همین تحت نظر مرکز ژنتیک و تالاسمی بودیم تا تو خوشگلم سالم به دنیا بیای.من تو هفته 11 بارداریم باید یه آزمایشی میدادم که سالم بودنتو تایید کنه.10 روز طول کشید تا جواب رو بدند.من و باایی و کل خانواده تو این 10 روز خیلی استرس کشیدیم.اما تمام این استرس ها با شیرینی سالم بودنت ا ز بین رفت.نمیدونم چطور باید از خدا تشکر کنم.چون این یه نعمت و لطف بزرگی بود که در حق ما کردو ما همیشه شکر گذارش میمونیم.* خدا جونم شکرت * ...
15 فروردين 1393

اولین عکس

کوچولوی قشنگم:اولین عکسی که از شما دارم برای زمانی بود که شما جنینی بودی به سن 6 هفته و 2روز.عکسش رو هم میتونی تو ادامه مطلب ببینی. ...
15 فروردين 1393

بارداری

راستین جونم : اولین روزی که متوجه شدم باردارم 25اردیبهشت92بود.البته شب قبلش حدود ساعت یک شب بود که با استفاده از بی بی چک تا حدودی میدونستم که بار دارم .اما مطمئن نبودم که فرداش با گرفتن آزمایش که عکسش رو هم برات میذارم فهمیدم که باردارم .من و بابایی خیلی خوشحال شدیم و از اون روز برای دیدنت لحظه شماری میکردیم. ...
15 فروردين 1393